- راسینآل نوشت
- پنجشنبه ۲۵ بهمن ۰۳
آدم نمیتونه همینجور الکی تسلیم شه.
مخصوصا وقتی برمیگرده نگاه میکنه
میشمره چقدر معجزه رخ داده.
چقدر شب صبح شده.
چقدر سیاهی مونده به زغال
و دامنشو ول کرده.
آدم نمیتونه شرمنده ی خودش شه
و بعد یه عمر با این شرمندگی
زندگی کنه!
پاشو بجنگ!
کاش دو نفر بودم. یکی میموند پیش مامان و یکی میرفت پی زندگیش.
رنج بزرگ ؟!
گذشتن از آدمی که بزرگترین ذوق زندگیت بود .
کاملا اوکیه که یه وقتایی بیدلیل حالت بد باشه، به اطرافیانت بگی «نه حوصله ندارم»، پوستت جوش بزنه، ارتباطتو با یسریا قطع کنی، چند روز ورزش نکنی، بخوای تنها باشی و حتی اشتباه کنی تو بعضی چیزا.قرار نیست همیشه بهترین ورژن خودمون باشیم؛ آدمیم، ربات که نیستم. اینقد سخت نگیر به خودت.
کسیو پیدا کنید که ذوق کنه،
که سبز باشه، بکر باشه…
کسی که پایه دیوونه بازیاتون باشه…
کسی که کنارش خود واقعیتون باشین…
دنیا به قدر کافی آدمای بی ذوق داره…
دنبال کسی باشید که برای زندگی
ذوق و شوق داشته باشه.
اما باید یک چیزی بهت بگویم، اگر میخواهی زندگیات را بسازی مجبوری طاقتت را بیشتر کنی.
-هاروکی موراکامی
نیاز دارم چیزی بشنوم، چیزی که مثل تمام چیزهایی که شنیدم نیست. چیزی که باعث
بشه گرم شدن قلب و حرکت نرمِ خون رو
توی رگهام حس کنم 🧡
من دلم میخواد، ی بار بخوام بشه
همون موقع که ذوقشو دارم بشه
همون وقتی که منتظرشم بشه
.
.
.
و بالاخره شد ^____^