من برگشتم دوباره با سکوت ... صفحه رو باز میکنم بدون این که حرفـی برای گفتن داشته باشم ...
آخرین بار که نوشتم حتی یلدا هم نگذشته بود ، یادش بخیر یه پیرهن و کفش قرمز هم سفارش داده بودم که جفتش رو نشد بپوشم هرچند که چون آنلاین سفارش داده بودم خیلی رنگاشون رو متوجه نبودم و یکی رنگش چِری بود و یکی قرمز قرمز ولی خوب در کل نشد بپوشم دیگه . حالا خیلی هم حوصله باز کردن ناراحتی هارو ندارم ولی بچه ها عقده ای بازی درآوردن و زورشون اومد که یلدا رو خونه اونا بگیریم (جای ما محدوده واقعا نمیشه) و کنسل کردن دیگه ! ضمن اینکه من اون روز خیلی پریود شدید بودم و داشتم جون میدادم ... یعنی یه چیز میگم یه چیز میشنوید این شد که برخلاف کل عمرم اولین سالی بود که یلدا نداشتیم !
یعنی بیبی رفت خرید کرد انار و لبو و چیز میز خرید اما خوب چون خودم حال نداشتم که سرهمشون کنم اتفاقی هم نیفتاد که خوب حتی اینم برام ناراحت کننده بود ... بگذریم !
تازه بعدا نداش به گوشم رسید که اتفاقا مهمونی هاشون رو میگیرن یلداهاشون رو میگیرن و دیگه به ما نمیگن ! نمیدونم چرا ! والا من کلا آدمیم که متأسفانه متأسفانه دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم ولی دارم تلاش میکنم اینطور نباشم ... نمیدونم چرا کدوم حرف و رفتار من باعث شده اینا با ما بد شن اما ازون طرفم میگم خدایی تو هیچوقت دوسشون نداشتی همیشه ازین نالوون بودی که اینا باهات هم روحیه نیستن و بهت نمیخورن دیگه دردت چیه الان ؟! ولی از اون ورم .....
کلا تو یه برهه از زندگیمم که خیلی از خودم خوشم نمیاد و خیلی خودم رو مقصر میدونم و همه این چیزهام دست به دست هم میده و البته رابطه شخصیم هم همینه اونم حس خوبی بهم نمیده ! البته با خودم عهد بستم که اینجا نیام و در این باره و مثلا ناراحتی ها و اختلاف های شخصیم بخوام حرف بزنم چون واقعا روا نیست وقتی یه آدمی نیست که از خودش دفاع کنه پشت سرش یه عالمه حرف بزنی ... اما خوب در کل میخوام بگم اون حمایت عاطفی ای که باید رو هم تو رابطم نمیگیرم ! اون حس خوب رو اگر حداقل تو رابطم داشتم کلی دلم قرص بود حیف ...
بچه ها برام دعا کنید دعام کنید تو زندگیم موفق شم ازین راکدی و غم در بیام . چند وقتیه که بدجوری حباب غم دورم رو گرفته و دپرسم کرده ! زندگی برام معنای خودش رو از دست داده ... شما برا من دعا کنید ولی یه قول زنونه هم بیاین به هم بدیم ! اینکه عزت نفسمون رو اولویت قرار بدیم ... آدمی که باهامون درخور و شایسته رفتار نمیکنه ، سیستم یا جامعه یا فرد یا هرکسی که ما رو ندید میگیره تحقیر میکنه بی محل میکنه رو با قوای تموم بذاریمش کنار ! استانداردامون رو زیر پا نذاریم که استانداردامون رو زیر پا نذارن ! مرز ! مرز و محدوده بذاریم برا آدما ... در کل اینکه قدر خودمون رو بدونیم نذاریم هرجوری باهامون رفتار شه و مث بز فقط تماشاگر باشیم !
حالا بیام از رو منبر پایین ...
از سال نو بگم براتون ... با همین بچه های ایرانی دست جمعی رفتیم بیرون ! اول رفتیم ارلانگن یه رستوران ایرانی به اسم پرشیا شام ایرانی خوردیم (جاتون خالی من باقالی پلو با ماهیچه خوردم بقیه اکثرا کباب ) بعدشم رفتیم آتیش بازی دیدیم و درینک زدیم به سلامتی خودمون و سال جدید بعدشم بچه ها زدن یه گوشه موزیک رو زیاد کردن و شروع کردن رقصیدن که خارجی هام بهمون ملحق شدن دیگه تا ساعت 2 شب با اونا زدیم و رقصیدیم در کل خوب بود و خوش گذشت ولی خوب تو این دوهفته تعطیلی تنها بیرون رفتنمون بود دیگه ! هییییچ جایی نرفتیم این چند وقته .. ببین البته یه چیزی بگم با این که مهمونی هامون این چند وقت اخیر کنسل شده و دیگه یجورایی دعوت نمیشیم اما ازین بابتش خوشحالم که یه ترند جدیدی افتاده بود به این مهمونیا که اینا پوکر بازی میکنن اونم به حالت پولی ! هرکسی هم 10 یورو میذاره ... خوب من با پولی بازی کردن خودم به شخصه حال نمیکنم به خصوص اینکه آدم پولداری نیستم که این پولها برام پولی نباشه ! قبل ازینم مافیا بود که یه اکتایی توش شکل میگرفت که اصلا جالب نبود یعنی به نظرم آدما خود دروغگوشون رو نشون میدادن واقعا اینه که هرچند تنها تر شدیم ولی خوب این جنبه هاشم هست !
دیگه خبر جدید اینکه جدی جدی چند وقت دیگه میرم ایران ... امیدوارم همه چی به خوبی پیش بره و اتفاق بدی نیفته! بلیط هم خوشبختانه تونستم با قیمت مناسب و خوب بگیرم در کل ازین بابت خیلی خوشحالم ... فقط میمونه که این ور قبل رفتن برنامه ریزی درست بکنم این برنامه هایی که داشتم یاد میگرفتم رو تموم کنم و باحال خوب برم ایران و برگشتنی هم امیدوارم که قوی و سرحال برگردم ^_^
همینا دیگه ماچ به کله هاتون :*:*